شرح حافظ جلسه چهل وششم
💠 شرح حافظ
جلسه چهل و ششم
🔻 من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
🔺 که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
🔹 در بیت پنجم با تلمیح به داستان یوسف و زلیخا همان سیر کلّی که بیان حسرت و آرزوی دل جویی یار بود ادامه مییابد. میگوید: من از واقعه یوسف و زلیخا که:
🌺 «وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»
☘ زنانی در شهر گفتند: زن عزیز مصر در پی کامجویی از بنده خویش است همانا عشق و دوستی یوسف او را شیفته و فریفته خود ساخته به درستی که ما او را در گمراهی آشکار میبینیم)
⬅️ آموختم که نمیتوان در برابر جمال بیهمتای محبوب حقیقی از خود شکیبایی نشان داد. در واقع میخواهد بگوید:
🔻 مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
🔺 قضای آسمان است این و دگرگون نخواهد شد
🔻 مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
🔺 هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد
🔻 مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
🔺 کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
🔸 یوسف نماد معشوق بیاعتناست و زلیخا نماد عاشقی که عشق او در آغاز ناتمام است. پس از روز نخست معلوم بوده است که سرنوشت این عشق به کجا خواهد انجامید. بیاعتنایی روزافزون یار و بیتابی روزافزون عاشق که به بدنامی میرسد مضمون کلّی این غزل است.
🔹 «حسن روزافزون» در برابر «عشق ناتمام» به معنی حسن کامل است که مستلزم استغناست. در اینجا هم سخن از احتیاج ما و استغنای معشوق است!
من از آن حسنی که یوسف داشت یعنی حسنی که روز به روز در ترقی بوده، دانستم که عشق یوسف بالآخره زلیخا را از پرده پاکی و پرهیزکاری بیرون آرد. یعنی رسوایش کند. زیرا هرقدر که حسن جانان کامل گردد به همان نسبت صبر و قرار عاشق کم میشود. پس رسوای عالم شدن برای عاشق ضروری است.
🔸 حُسن روزافزون یوسف یعنی تجلیات مدام الهی که هر لحظه جلوهی برتری را ظهور میدهد و یک لحظه ثابت نیست تا امکان مقاومت در مقابل آن ممکن گردد. چگونه میتوان در مقابل حُسن لایتناهی مقاومت کرد و از خود و از ثبات شخصیت خود خارج نشد. مگر حُسن معشوق ثابت است که عاشق بتواند ثابت بماند و ثبات خود را از دست ندهد و در مقابل آن حُسن، تن به شکست ندهد؟ حافظ نگاه ما را به دریچهی عشق باز میکند، بدین معنا که عشق، انسان را تا کجا اوج میدهد؟
┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈