❇️ مژده وصل 💢

مجموعه مباحث ادبی اخلاقی حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین دست داده

❇️ مژده وصل 💢

مجموعه مباحث ادبی اخلاقی حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین دست داده

مجموعه بیانات شامل شرح حافظ، داستان وبرداشت های آزاد سیاسی و همچنین پاسخگویی به شبهات اعتقادی می باشد.
💢 مجموعه مباحث ادبی اخلاقی

🔘 ایتا 👇
https://eitaa.com/mozhdehvasl

🔘 واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/GMDMyx0XxLQ0m6LStR9xos

🔘 اینستاگرام 👇
https://Instagram.com/mozhdehvasl

🔘 سروش 👇
https://sapp.ir/mozhdehvasl     
┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرح» ثبت شده است

 

💠 شرح حافظ
جلسه چهل و چهارم

🔻 فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
🔺 چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

✔️ فغان: مخفف افغان است به معنی فریاد، فریاد استمداد.

✔️ لولیان: جمع لولی است. کولیان، زنان مطرب سیاه چشم و سیه چرده که سازندگی و نوازندگی از خصایص اکثر این قوم است و نژاداً ترک و در شیراز مستقر بودند... برخی نیز لولی را به معنای مست و عده‌ای به معنای لطیف، ظریف، نازک و مردم چادرنشین می‌دانند. ظاهراً اول بار در زمان بهرام گور و به تقاضای این پادشاه عده‌ای حدود چهار هزار نفر برای خوانندگی و نوازندگی از هند به ایران آمدند، فردوسی از آن‌ها به عنوان لوری نام می‌برد.

✔️ شوخ: در این‌جا به معنای خون‌گرم و خوش‌آیند و شیرین‌کار آمده است. اما در برخی جاها به معنای  بی‌شرم، شاد و شنگول، دزد و راهزن نیز آمده است.

✔️ شهر آشوب: کسی که در شهر غوغا برپا کند.
 
✔️ خوان: سفره گسترده پر از طعام‌های رنگارنگ

✔️ یغما: (یَقما) رسمی که در زمان مغول پس از تجمّع سالیانه سران این قوم معمول و چنین بوده است که پس از صرف غذا هرکسی مقداری از لوازم مهمانی و اثاث خوان را به رسم یادگار (یقما) می‌کرده و با خود می‌برده است. بعدها این کلمه در زبان فارسی به یغما بدل شده است.

✔️ خوان یغما: به گفته دکتر زرین کوب⬅️ سفره عام بوده است که غالباً سلاطین و حکام در ایام عید مخصوصاً عید قربان می‌چیده‌اند و عوام و محتاجان آن را غارت می‌کرده‌اند وصف یک هم‌چون خوانی به مناسبت عید فطر آمده است که در بغداد خوانی بزرگ به وسعت سیصد در هفت زرع چیدند و بعد از نماز فطر که خلیفه خواند مردم سفره را غارت کردند.

✔️ تـرکان: مقصـود، غـلامان ترک اسـت که در این‌گونه غارت‌گری‌ها پیش‌گام بودند، حاصل معنی این‌که همان‌طور که ترکان خوان یغما را غارت می‌کنند، زیبارویان آشوب‌گر صبر دل مرا به یغما بردند.

🔹 حافظ در مقایسه با عشق لولیان، عشق خود را نسبت به حق ناتمام و ناقص می‌یابد؛ زیرا یار، به خودی خود صاحب همه کمالات است و از دوست داشتن‌های ما بی‌نیاز می‌باشد. همان‌طور که اگر چهره‌ای زیبا باشد نیاز به آرایش ندارد، زیبایی ازلی وابسته به غیر نیست.

🔸 شاید می‌خواهد چنین فریاد بزند که: مدد مدد ای مردم که این شوخ شیرین حرکات، یعنی این لولی شوخ و شنگ که با شیوه‌های دل‌انگیز و مطبوع خود تمام مردم شهر را شیفته خود کرده است، صبر مرا هم‌چنان ربوده که گویی ترکان خوان نعمت را به یغما می‌برند. زیرا این لولی شیرین حرکات و شوخ هم زیباست و هم صدای دل‌انگیزش عقل از سر می‌برد.

⬅️  یا به تعبیر آیت الله سعادت پرور رحمه الله علیه: لولیان شوخ شیرین کار و تجلیّات دل‌ربای اسماء و صفاتی محبوب، همان‌گونه صبر از دل و عالم خاکی ربودند و به فنایمان دست زدند که ترکان مغول در چپاول‌گری عمل نمودند.

⬅️ و به گفته حافظ در جایی:

🔸 خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
🔹 به قصد جان من زار ناتوان انداخت...
🔸 من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۰
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه نوزدهم

 

🔻 به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
🔺 که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

◀️ پیر مغان در اشعار حافظ

🔸 کلمه پیر از اصل اوستایی «Paro و Parya» و به معنی پیشین است. در لغت فارسی، این کلمه به معنای سالخورده، کلان سال، مسن و معمّر و شیخ، در مقابل کلمه جوان و برناست. پیر را به معنای سپیدموی نیز دانسته‌اند.
اما پیر در اصطلاح صوفیان، به معنی پیشوا و رهبری است که سالک بی مدد آن به حق واصل نمی‌شود و الفاظ قطب و شیخ و مراد و ولی و غوث نزد صوفیه به همین معنی استعمال شده است.

🔹 پیر، سالک راه‌یافته و به مقصد رسیده‌ای است که مراحل سیر و سلوک عرفانی و تزکیه و تهذیب را گذرانده و آیینه دلش از همه زنگارهای ناخالصی زدوده شده و به مقامی رسیده است که باید سالکان در راه و نوسفر را در طریق معرفت حق، رهبری و ارشاد کند و چون بی خبر از «راه و رسم منزل‌ها»ی پرخطر سیر و سلوک نیست، باید که مرید، مطیع دستورات او باشد و هر آن‌چه را که او می‌گوید آویزه گوش قرار دهد و آن را به جان بنوشد و بدان عمل کند؛ زیرا که بدون چنین هدایتی، سالک و مرید ره به مأمنی نخواهد برد و همان‌گونه که حافظ می‌گوید بدون دلیل راه، نمی‌توان در کوی عشق گام نهاد:

🔻 به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
🔺 که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

❓پیر مغان کیست؟ پیر مغان، مرشد و رهبری است که خود، سالک راه عشق بوده و اینک به مقصود رسیده است؛ بنابراین از تمامی پیچ و خم‌ها و فراز و نشیب‌های طریقت آگاه است و «راه و رسم منزل‌ها» را نیک می‌داند. به همین جهت مرید باید دستورات او را بی هیچ شک و تردیدی اجرا کند. حتی اگر بگوید: سجاده را -که دارای جنبه تقدس و پاکی است-  با شراب رنگین کن! در حالی که شراب از مسکرات است و از محرمات شرعی.

🔸 به یقین، صوفیان ظاهری که به دنبال نام و آوازه و در فکر جمع‌آوری سپاهی و لشکری از مریدان هستند -یعنی شیخان و پیران صومعه‌دار که دکّان زرق و ربا گشوده‌اند-  از سالکی که از آنان روی برتابد آزرده و رنجور می‌شوند. حافظ خود از جمله سالکانی است که به شدت با صومعه‌داران و صوفیان و زاهدان ریایی مخالف است و از آنان روی برتافته و به سوی پیر مغان روی آورده و دیر مغان را اقامتگاه خود ساخته است. او علت این امر -یعنی روی آوردن به پیر مغان را- خلف وعده شیخ و زاهد نسبت به گفته‌هایشان قلمداد می‌کند:

🔻 مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ
🔺 چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

🔹 اما پیر مغان برخلاف رفتار ناشایسته سالکان، نه تنها مقابله به مثل نمی‌کند، نه تنها آزرده و رنجور نمی‌شود -زیرا که در طریقت او رنجیدن کافریست-  بلکه از روی کرم و بزرگواری به اعمال و رفتار سالکان ناسالک به چشم نیکی می‌نگرد و این نیز البته خود شگفت‌انگیز است:

🔻 نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان
 🔺 هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۷
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه هفدهم

 

🔻 به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
🔺 که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

❇️ برخی این بیت را چنین معنا و شرح کرده‌اند که:

🔰 محرم میخانه راز، عارفِ شیراز، بر سبیلِ تنبیه و ارشاد به هر طالبِ نیکو نهاد می‌فرماید که: 

👌 ای طالب صادق! اگر مرشدِ کاملِ دانایِ علل و امراضِ باطنی، تو را تکلیفِ امری نماید که سرّ آن بر تو پوشیده بود و ظاهرِ آن را عقل تو درک نکند، بی تردّد و دغدغه در ارتکابِ آن جسارت نمای و آن را خیرِ محض و محضِ خیر پندار و خود را در دستِ آن کامل بسپار و نسبتِ قصور فهم و عدم دریافتِ حقیقت آن امر بر خود دار... 

☑️ زیرا که آن سالکِ کامل، سیرِ منازل سفرِ الی اللّه و فی اللّه و باللّه و من اللّه به پایان رسانیده و خبر از آن منازل یافته. پس در هر منزلی به مقتضایِ مصلحتِ وقتِ تو، هرچه فرماید، عینِ صواب و مسأله بی جواب است.

⬅️ و مدعای او از این تکلیف که امتحانا روپوش می‌فرماید، آن است که تو به مِیِ محبتِ الهی، عبادات و طاعات و رسومِ زهد خود را از غلّ و غشِ ریا و لوث (آلودگی) و سُمعت (نام خود را به نیکی بر سر زبان‌ها انداختن) پاک سازی تا رنگِ قبولِ محبوبِ مطلق دانایی درون و برون پذیرد.

✳️ زبان رمز در میان عارفان

🔴 عده‌ای نه تنها حافظ بلکه دیگر ادبا و عرفا را مورد نقد قرار می‌دهند که چرا در اشعارشان از می و مستی و خال لب و... استفاده می‌کنند و به همین دلایل دیگران را از خواندن آثار سرایندگان چنین الفاظی منع می‌نمایند.

🔵 عرفا از دیر باز میان خود رموز و اصطلاحاتی به کار می‏برند که  معمولا فهم آن دور از دسترس عوام می‌باشد. چنان‌که مولوی می‌گوید:

🔻 اصطلاحاتی است مر ابدال را
🔺 که نباشد ز آن خبر اقوال را

🔰 ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری، متوفی به سال 465 ق، در رساله خود که بابی از آن را اختصاص به توضیح بعضی از اصطلاحات صوفیه داده، در علّت پدید آمدن این زبان رمزی می‌گوید:

⬅️ «بدان که ظاهرا هر طایفه‏‌ای از دانشمندان را الفاظی است که انحصار بدیشان دارد و آنان در کاربرد آن کلمات، به خاطر اغراضی از قبیل تقریب مفاهیم بر ذهن مخاطب یا تسهیل همه معانی دشوار بر اهل آن، با هم توافق دارند. هم‌چنین صوفیه نیز الفاظی میان خود استعمال می‏‌کنند که قصدشان از آن، کشف معانی عرفانی بر هم‌مشربان و پنهان داشتن آن از مخالفان طریقت می‏‌باشد. آنان می‏‌خواهند معاین الفاظی را که به کار می‏‌برند بر اغیار غیر قابل فهم باشد؛ زیرا غیرت آنان بر نمی‏‌تابد حقایقی که ودیعه الهی در دل‌هایشان و مایه تهذیب باطنشان می‏‌باشد بر نا اهلان فاش شود.»[1]

✴️ همه مشایخ صوفیه در حفظ اسرار الهی متفق القول هستند تا جایی که عز الدین کاشانی به استناد حدیث نبوی افشای آن را کفر دانسته است:

⬅️ «ادب دیگر حفظ اسرار الهی است. باید که چون بر سری از اسرار ربوبیّت وقوف یافت و محل امانت و مستودع اسرار گشت، افشای آن به هیچ وجه جایز ندارد و الا از مرتبه قرب دور افتد و محل سخط و عتاب گردد و در خبر است که افشاء سر الربوبیة کفر».[2]

🔰 خواجه حافظ نیز درباره حفظ اسرار عشق توصیه‏‌ها دارد؛ ازجمله:

🔻 به مستوران مگو اسرار مستی
🔺 حدیث جان مپرس از نقش دیوار

یا:

🔻 با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
🔺 تا بی خبر بمیرد در در خود پرستی

👌 و معتقد است که حسین بن منصور حلاج به کیفر هویدا کردن راز (ان الحق گفتن) بالای دار رفته است:

🔻 گفت آن یار کز و گشت سردار بلند
🔺 جرمش این بود که اسرار هویدا می‏‌کرد

🔰 شیخ محمد لاهیجی، شارح گلشن راز، فایده دیگری بر استعمال رمز در عرفان مترقب دانسته است و آن این که اگر طالب فهم رموز عرفانی مستعد باشد، پی بردن به مفاهیم آن، «باعث تحصیل این حالات گردد و از کمالات اولیاء بهره‏‌مند شود و مقصود از آفرینش حاصل کنند.

🔻 حرف درویشان بسی آموختند
🔺 محفل و منبر بدان افروختند
🔻 یا بجز آن حرفشان روزی نبود
🔺 یا در آخر رحمت آمد در ربود.[3]

📚پاورقی:

[1]: الرسالة القشریة، للامام ابی القاسم عبد الکریم بن هوازن القشیری، ص 31.

[2]: مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، عز الدین محمود بن علی کاشانی، به تصحیح علامه جلال الدین همایی، ص 212.

[3]: شرح گلشن راز، شیخ محمد لاهیجی، به اهتمام کیوان سمیعی، ص 35.

         

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۴
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه شانزدهم

 

🔻 مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
🔺 جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

✳️ در منزل جانان برای من زندگی راحت و امن میسر نیست؛ چون که هر آن و هر نفس، جرس آگاه می‌کند که بارهایتان را بربندید و هرچه زودتر به جانان واصل شوید که فرصت غنیمت است.[1]

✔️ منزل: جایگاهی است در ضمن سفر، که قافله بار خود را بر زمین می‌گذارد و باز از آن‌جا حرکت می‌کند؛ محل فرود آمدن. محل نزول یا خانه و مسکن، به قیاس منزل‌ها که در بیت بعد آمده، این‌جا نیز مرادش منازل است ولکن به ضرورت وزن شعر به صورت مفرد بیان کرده است؛ زیرا که راه وصول به جانان منحصر به یک راه نمی‌شود بلکه منازل متعدد لازم است. به این معنی که عاشق برای وصول به جانان باید رنج و محنت زیاد بکشد و مراحل سخت بگذراند تا قدر وصل معشوق را بداند و کمر به خدمتش بربندد.

✔️ جانان: جمع جان و کنایتاً محبوبان، معشوقان، جان‌هایی دوست داشتنی.

✔️ اَمنِ عیش: آسایش زندگانی، آسوده زیستن، در امن و امان زیستن. 

💢 استاد خرم شاهی می‌گوید: عیش در عربی به معنای زیست و زندگی است. در فارسی هم به همین معنی، یعنی مطلق زندگی به کار رفته و هم تحول معنی داده و به معنای خوشی و خوش‌گذرانی و عشرت به کار می‌رود. چنان که سعدی گوید:

🔻 یکی را به زندان درش دوستان
🔺 کجا ماندش عیش در بوستان

🔰 این کلمه در حافظ به معنای اصلی یعنی زندگی هم به کار رفته:

⬅️ مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر
⬅️ در عیش خوش آویز نه در دراز عمر
⬅️ نمی‌بینم نشاط عیش در کس

🔰 اما بیش‌تر به معنای مترادف با عشرت است:

⬅️ هنگام تنگ‌دستی در عیش کوش و مستی
⬅️ در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
⬅️ عیش بی‌ یار مهنا (قزوینی: مهیا) نشود یار کجاست

❇️ در این مصراع «مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم…» مناسب‌تر آن است که عیش را به معنی اخیر (خوشی، خوش‌گذرانی، عشرت) بگیریم.

✔️ جَرَس: درآی و زنگ، مراد زنگی است که به گردن شتر کاروان بسته شده باشد تا کاروانیان را از حرکت کاروان آگاه کند و آهنگ حرکت را اعلام دارد.

✔️ مَحمِل‌ها: بارها و در این‌جا اشاره به کجاوه و پالکی و صندوقچه چوبی مکعبی سر بازی است که به دو طرف چارپایان بسته و مسافر در آن می‌نشسته است.

⁉️ در این منزل و در کنار یاران جانی و دوست داشتنی برای من چه جای خوش‌گذرانی هست؟ حال آن که زنگ هُشدار قافله هر دم، ما را به بارگیری و حرکت فرا خواهد خواند.  

☑️ حافظ می‌فرمایند: جای راحت‌ بودن در دنیا نیست در حالی‌که همواره زنگ کاروان خبر از آن می‌دهد که باید از این دنیا کوچ کرد. زیرا این دنیا منزل است، منزل یعنی جایی که در بین راه بار شتران را زمین می‌گذاریم تا کمی استراحت کنیم و مسیر را ادامه دهیم.

⚜ پاورقی:

[1]: جرس= زنگ؛ البته از نوعی که به گردن شترها می‌بندند.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۲
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه پانزدهم

 

🔻 به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
🔺 ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

👌 همان‌گونه که در جلسه قبل گفتیم، این بیت، موید این نکته است که حافظ هرجا از زلف و طره به نیکی یاد کرده، سخن عرفانی است.

✔️ سیاهی: زلف سیاه کنایه از تکثرات بی‌شمار و ابهام آن است در برابر رخ که به نشانه‌ی روشنی، سپیدی و وحدت به کار می‌رود و هیچ‌کسی تاب دیدار آن را ندارد مگر در سیاهی زلف:

🔻 سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
🔺 بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح

⬅️ مفهوم دیگری که از سیاهی زلف برمی‌آید گمراهی و سرگشتگی است چون تکثرات عالم مادی گمراه‌کننده و شگفتی‌زاست.

✔️ خوش‌بویی: ویژگی دیگر زلف و گیسوی یار بوی خوش آن است که در عرفان کنایه از عنایت و تجلی اسماء و صفات خداوند است:

🔻 مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را         
 🔺 که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست

⬅️ و:

🔻 عمری ست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ایم           
🔺 زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

⬅️ و:

🔻 حافظ بد است حال پریشان تو ولی                  
🔺 بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست

⬅️ و:

🔻 چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش              
🔺 به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش

✳️ و سرانجام دل‌ربایی که ویژگی دیگر زلف است و دام بلا می شود:

🔻 کس نیست که افتاده‌ی آن زلف دو تا نیست
🔺 در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست

⬅️ و:

🔻 از دام زلف و دانه‌ی خال تو در جهان
🔺 یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن

⬅️ و:

🔻 در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
🔺 سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

☑️ و به راستی آنان که به اسماء و صفات باری تعالی پی برده.اند در این دام بلا گرفتارند.

👌 تا این‌جا معنی زلف، گیسو و طره را در شعر حافظ به کوتاهی بیان نمودیم.

        

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۰
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه سیزدهم

🔻 ببوی نافه‌ٔ کآخر صبا زان طرّه بگشاید
🔺 ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

💥 همان‌گونه که در جلسات قبل گفته شد: خلاصه بیت این است که: در آرزوی بوی خوش گیسوان معشوق چه خون دلی  خورد غافل از این که عاقبت نسیم بهاری نافه‌گشایی خواهد کرد و صبا به معنای نسیم‌های رحمانی که از مشرق روحانیّات می‌وزد و بر انجام کارهای خیر برمی‌انگیزد.

✳️ صبا در غزلیات حافظ:

🔻 الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
🔺 که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

🔻 به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
🔺 ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

🔰 و هم‌چنین:

🔻 صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
🔺 که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

🔻 شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
🔺 تفقدی نکند طوطی شکرخا را

🔰 و هم چنین:

🔻 صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
🔺 بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

🔻 به جان او که به شکرانه جان برافشانم
🔺 اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

✳️ صبا در غزلیات شاه نعمت الله ولی:

🔻 صبا که غالیه سائی همی کند هر سو
🔺 چو باد گشته روان در هوای سید ماست

🔻 شمیم روضهٔ رضوان که روح می‌بخشد
🔺 نسیمی از نفس جانفزای سید ماست

🔰 و هم چنین:

🔻 گر ز چین سنبل زلفت صبا بوئی برد
🔺 نافهٔ مشک ختن گیرد به هر سوئی برد

🔻 دل به دست باد خواهم داد هر چه باد باد
🔺 لیکن آن بادی که از خاک درت بوئی برد

🔻 خاک آن بادم که ما را در هوای عشق تو
🔺 ذره ذره گرد گرداند به هر کوئی برد

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۶
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح اشعار حافظ

جلسه دوازدهم

✅ #استاد_زین_العابدین_دست_داده

🔻 ببوی نافه‌ٔ کآخر صبا زان طرّه بگشاید
🔺 ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

✳️ به سبب بوی خوش یا به امید بوی مشک که صبا آن را از زلف پر چین و شکن یا از طره تابدار جانان می‌آورد چه خون‌ها که در دل‌ها افتاد. یعنی دل‌ها را پر از خون کرد و سبب خون شدن دل‌ها انتظار طولانی است. چه صبا در گشودن پیچ و تاب زلف مجعد جانان درنگ می کند و باعث اضطراب خاطر عشاق می‌گردد.

✔️ نافه: کیسه کوچکی (از جنس موهای در هم تنیده است) که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می‌شود. بوی نافه کنایه از بوی خوش نفخه‌ی الهی و نفس رحمانی.

✔️ طرّه: موی جلو پیشانی. تجلّی جمالی حضرت حق. اشاره به عالم کثرت، این کثرات عالم تجلی حق است و رفتن از تجلی به متجلی و عارف در کثرت این عالم وحدت می‌بیند.

⬅️ فعل «بگشاید» نیز برای «نافه و طره» مصداق دارد؛ زیرا تا نافه گشوده نشود عطر آن به دست نمی‌آید و گشوده شدن طره به وسیله باد صبا نیز بیان‌گر همین موضوع است؛ زیرا عطر موی مشکین را پراکنده می‌سازد.

✔️ تاب:  به معنای تابیدگی مو مانند نافه و هم به معنای  موج‌های مو است.

✔️ جعد مشکین: زلف سیاه موج دار و مجعد. در اصطلاح عرفانی کنایه از صفات جلال حضرت حق است که مظهر قهر و غلبه اوست.

✔️ صبا: در طبیعت، باد صبا یا نسیم سحری که صبح‌گاهان بر گل‌ها و گیاهان می‌وزد به دلیل خنکی و به همراه داشتن رطوبت، موجب شادابی آن‌ها می‌گردد و در گذر از آن‌ها عطرشان را باخود به مناطق دیگر می‌برد و در فضا می پراکند.
در عالم عرفان وعبودیت نیز این نسیم رحمت و عنایت الهی است که بر بندگان می‌وزد و در آن‌ها نشاط عبادت راز و نیاز پدید می‌آورد و تا چنین نشود توفیق عبادت پیدا نمی‌شود وزش این نسیم الهی را بر سحرخیزان و متهجدان در اصطلاح عارفان بادصبا یا نسیم سحری می‌گویند و چون راز و نیاز بندگان پدیدآمده از همین نسیم رحمت حضرت حق است لذا مفهوم دیگر باد صبا عبادت‌ها و راز و نیازهایی است که به درگاه خداوند صورت می‌گیرد و در حقیقت پیک و پیام‌رسان میان بنده و ذات اقدس حضرت محبوب است.

✳️ بیت دوم در ادامه بیت نخست مشکلات عشق را بیان می‌کند. حافظ می‌گوید:  تلاش و آرزویم در تعقیب این هدف بود که باد صبا و روح قدسی عطری خوش از نفحات رحمانی و‌جلوه‌های جمالی برای عاشق بیاورد و جانش را معطر گرداند ولی تجلیّات جلالی حضرتش و مظاهر قهر و قدرتش مرا در تب و تابی سخت گرفتار کرد که از این راه چه خون‌هایی بر دل من جاری شد.

⬅️ این بیت، تفصیلی برای جمال عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها می‌باشد. 

⬅️ این بیت همسو با آیه شریفه: «لِیَسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ ...» است که دو مرحله از صدق یعنی مرحله باور و اعتقاد و مرحله عمل و اجرا را مطرح می‌سازد و توجه می‌دهد که داشتن  باورهای صادقانه و اعتقادات صحیح به تنهایی کفایت نمی‌کند بلکه از آن‌ها خواسته می‌شود که این صداقت را در مرحله عمل نیز نشان دهند و صدق در ایمان را به صدق در عمل درآورند؛ زیرا دست یافتن به باور حق و گراییدن به آن در مقایسه با عینیت بخشیدن به آن‌ها و پایبندی به الزامات آن‌ها امری آسان است و در این سوی کار است که مشکلات و لغزش‌ها در پیش پای سالک قرار می‌گیرند. 

☑️ آری! مرحله ایمان که توفیق آن عطر نافه‌ای از طره از مظاهر لطف و از تجلیات جمالی است ولی طلب التزام به آن و بکار بستنش از جعد مشکین و تجلیات جلالی است و این‌جاست که خون دل‌ها می‌طلبد.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۴
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده