شرح حافظ جلسه پانزدهم
💠 شرح حافظ
جلسه پانزدهم
🔻 به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
🔺 ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
👌 همانگونه که در جلسه قبل گفتیم، این بیت، موید این نکته است که حافظ هرجا از زلف و طره به نیکی یاد کرده، سخن عرفانی است.
✔️ سیاهی: زلف سیاه کنایه از تکثرات بیشمار و ابهام آن است در برابر رخ که به نشانهی روشنی، سپیدی و وحدت به کار میرود و هیچکسی تاب دیدار آن را ندارد مگر در سیاهی زلف:
🔻 سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
🔺 بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح
⬅️ مفهوم دیگری که از سیاهی زلف برمیآید گمراهی و سرگشتگی است چون تکثرات عالم مادی گمراهکننده و شگفتیزاست.
✔️ خوشبویی: ویژگی دیگر زلف و گیسوی یار بوی خوش آن است که در عرفان کنایه از عنایت و تجلی اسماء و صفات خداوند است:
🔻 مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
🔺 که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست
⬅️ و:
🔻 عمری ست تا ز زلف تو بویی شنیدهایم
🔺 زان بوی در مشام دل من هنوز بوست
⬅️ و:
🔻 حافظ بد است حال پریشان تو ولی
🔺 بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست
⬅️ و:
🔻 چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش
🔺 به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
✳️ و سرانجام دلربایی که ویژگی دیگر زلف است و دام بلا می شود:
🔻 کس نیست که افتادهی آن زلف دو تا نیست
🔺 در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
⬅️ و:
🔻 از دام زلف و دانهی خال تو در جهان
🔺 یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
⬅️ و:
🔻 در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
🔺 سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
☑️ و به راستی آنان که به اسماء و صفات باری تعالی پی برده.اند در این دام بلا گرفتارند.
👌 تا اینجا معنی زلف، گیسو و طره را در شعر حافظ به کوتاهی بیان نمودیم.