💠 شرح حافظ
جلسه سیام
🔻 چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
🔺 سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
◀️ رند در اشعار حافظ
1⃣ قسمت اول
🔸 کلمه رند در حافظ بسیار آمده و میتوان گفت که از کلمات کلیدی است. مجموعاً باید گفت رند را به کسی اطلاق میکنند که زیرک، لاابالی، بیقید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی باشد. کسی که بیتوجه به جو و محیط حداکثر بهره را از حیات گذرا برگیرد.
🔹 رند، واژهای فارسی است به معنای زیرک، حیلهگر، منکر، بیقید و لاابالی، بیسر و پا و آنکه پایبند آداب و رسوم عمومی و اجتماعی نباشد و مصلحتاندیشی را انکار کند و هرچه پیش بیاید انجام دهد و بگوید.
🔸 در اصطلاح تصوف، کسی است که ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سالم باشد و نیز، دوستدار ذاتی که از التفات به غیر خدا آزاد گشته است، به تمامی گرفتار او شده، جز او کسی را نشناسد و جز او نبیند و نیندیشد. او کسی است که تمام رسوم ظاهری و قید و بندهای معمول را رها کرده و محو حقیقت شده باشد، اسرار حقیقت را دریافته و شریعت و طریقت را طی کرده باشد و به عبارت دیگر، به هیچ قیدی جز خدا مقید نباشد.
🔰 واژۀ رند در تاریخچهی خود سه مرحله را پشت سر گذاشته است:
1⃣ در مرحلهی نخست، این واژه معنایی منفی دارد.
2⃣ در مرحلهی دوم، در متون عرفانی (به ویژه شعر) شخصیتی مطلوب دارد و برخی از خصوصیات ناپسندِ وی، مثل بادهپرستی و لاابالیگری، مظهر وارستگی و سرمستی و رهایی از بندِ تعلقات میشود و این فحوای مثبت در شعر حافظ به اوج شکوفایی خود میرسد، به گونهای که رند و رندی از واژههای نهادین شعر او به شمار میآید.
3⃣ در مرحلهی سوم، رند دوباره معنایی منفی مییابد، چنانکه امروزه در ایران رند به آدمی فرصتطلب گفته میشود که جز به سود خود و زیان دیگران به چیز دیگری نمیاندیشد و ترکیباتی از آن نیز، مانند کهنه رند و مردِ رند و خرمرد رند، کاربرد دارد.
🔹 شماری از ترکیباتی که با واژهی رند در شعر فارسی به کار رفته، چنین است: رند اوباش، رند بازاری، رند بی سر و پا، رند پارسا، رند جامهسوز، رند جرعهنوش، رند خداشناس، رند خرابات، رند رهنشین، رند صاحبدل، رند قلندر، رند لاابالی، رند لوند، رند مفلس قلاش و رند میکده.
🔸 واژهی رند در آغاز معنایی منفی و ناپسند داشته است، دارای هیچگونه اشارهی عرفانی و فحوای مثبت نبوده و برابر بود با مردم بی سر و پا و اراذل و اوباش.
✳️ در میان شاعران فارسی زبان، رند نخستین بار در دیوان سنایی غزنوی است که فحوایی مثبت میپذیرد و ارزشی والا مییابد. برای نمونه، او در شعرهایش رندی و ناداشتی [=فقر] را در روز رستاخیز خوب میداند، رند را با خرابات و می پرستی و مستی مرتبط میگرداند و مذهب و شیوهی او را قلاشی میداند و در کنار اینها عقیده دارد که:
🔻 از بند علایق نشود نفس تو آزاد
🔺 تا بندۀ رندان خرابات نگردی
🔻 تا خدمت رندان نگزینی به دل و جان
🔺 شایستۀ سکان سماوات نگردی
✳️ خیام نیز در رباعیات خویش واژهی رند را به کار برده است و او را نیست انگار و آنارشیستی معرفی میکند که نمودگار لاابالیگری و بیهراسی است:
🔻 رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
🔺 نه کفر، نه اسلام، نه دنیا و نه دین
🔻 نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
🔺 اندر دو جهان که را بود زهرۀ این؟
✳️ عطار نیشابوری، رند را مفلس قلاش و قلندر و عاشقپیشه و لاابالی و بادهنوش وصف میکند. در غزلی در توصیف صفات رند آورده است:
🔻 گرچه من رندم ولیکن نیستم
🔺 دزد شب رو، رهزن و دریوزهگر
🔻 نیستم مرد ریا و زرق و فن
🔺 فارغم از ننگ و نام و خیر و شر
🔻 چون ندارم هیچ گوهر در درون
🔺 مینمایم خویش را من بدگهر
✳️ رند سعدی شخصیتی است منفی و مست و بادهخوار و نافرزانه و شاهدباز و البته، مخالف زهد و زاهد و ننگ و نام.
┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈