❇️ مژده وصل 💢

مجموعه مباحث ادبی اخلاقی حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین دست داده

❇️ مژده وصل 💢

مجموعه مباحث ادبی اخلاقی حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین دست داده

مجموعه بیانات شامل شرح حافظ، داستان وبرداشت های آزاد سیاسی و همچنین پاسخگویی به شبهات اعتقادی می باشد.
💢 مجموعه مباحث ادبی اخلاقی

🔘 ایتا 👇
https://eitaa.com/mozhdehvasl

🔘 واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/GMDMyx0XxLQ0m6LStR9xos

🔘 اینستاگرام 👇
https://Instagram.com/mozhdehvasl

🔘 سروش 👇
https://sapp.ir/mozhdehvasl     
┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد دست داده» ثبت شده است

 

💠 شرح حافظ

 جلسه بیست و یکم
🔻 همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
🔺 نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

🔹 خودکامی یعنی به فکر خود بودن؛ پس کسی که به فکر آسایش و راحتی خود باشد، نمی‌تواند عاشق شود و اگر ادعای عاشقی کند رسوا می‌شود مثل کسی که اسرار او بر سر زبان‌ها بیفتد و از راز او محفل‌ها سازند.

✔️خودکام: کسی که همه کارها را به مقتضای میل و مطابق دلخواه خود انجام دهد.
✔️ بدنام: رسوا

🔸 چون تمام افعال و اعمالم به مقتضای میل و مراد و خواهش دل خودم بوده. یعنی متوجه حصول مراد و دل‌خواه خودم بودم و مقید حصول مراد جانان نبودم و پیوسته حصول مراد جانان را بر مراد و میل خودم مقدم نمی‌دیدم. این است که بالاخره کارم به رسوایی و بدنامی منجر شد. 

🔹 مقتضای عشق و محبت به دست آوردن خاطر جانان است و برای نیل به این مقصود باید مال و جان را ترک گفته و خدماتی که شایسته مقام جانان باشد با کمال رعایت ادب به جا آورد. حتی به موقع باید از اقارب و متعلقات هم چشم پوشید. 

💥 خلاصه برای تقرب به درگاه دولت و سدّۀ سعادت جانان باید التزام آستان جانان را همیشه رعایت کرد. پس مصراع دوم را ضرب‌المثل برای مضمون مصراع اول آورده و می‌گوید: کی مخفی می ماند سِرّی که آن را در مجمع و محافل گویند یعنی البته نمی‌ماند. هلالی در این باره گوید: 

🔻 بعد از این راز هلالی نتوان ساخت نهان 
🔺 که به هر خلوت ازو انجمنی ساخته‌اند

💢 عارفِ شیرازی می‌فرماید که: همه کارهای من که به تأویلاتِ نفسِ نادان، مرتکبِ آن شدم، به غیر از بدنامی و ندامت و پشیمانی فایده نبخشید و آخرالامر، هنگام وضوحِ قبایحِ مخفی، منجر به بدنامی و رسوایی و ناکامی شد. راز و باطنِ قبیح کارها برملا افتاد و شهرت و بدنامی و رسوایی و ناکامی به درجه کمال رسید و نقلِ هر مجلس و افسانه هر محفل گردید و هر کسی زبانِ ملامت بر ما دراز ساخت.

🔸 وقتی سالک به دنبال کارهای خود می‌رود و بخواهد درد فراق خود را درمان کند و کامِ جانِ شعله‌ور خود را جواب دهد، کارش به بدنامی می‌کشد و عقل اهل دنیا و ظاهربینان او را تحمل نمی‌کنند و لذا سالک با یک نوع بدنامی در این مسیر روبه‌رو می‌شود و این چیزی نیست که کسی بخواهد در این مسیر باشد و از آن فرار کند بلکه از آن محفل‌ها سازند و بدنامی سالک را نُقل محفل خود می‌کنند و باید تحمل کرد زیرا این نوع بدنامی بالاتر از خوش‌نامیِ بین اهل دنیا است -حتی اگر بگویند مگر علی نماز هم می‌خواند؟- با این‌ همه آن شخصیت آسمانی عالم‌گیر شد و راز شخصیت او نقل مجالس و محافل اهل معنا گشت.

⬅️ البته برخی که این بیت را به اوضاع زمان حافظ تطبیق می‌دهند هم گفته‌اند که‌‌‌ حافظ در این بیت دلیل چنین گرفتاری را بیان می‌نماید و می‌فرماید:

👌 دلیل این گرفتاری‌ها خودسری‌ها و خودکامی‌های ما مردم شیراز بود.

❇️ در تاریخ آمده است که بارها بین شاه محمود و شاه شجاع جنگ و خونریزی اتفاق افتاده بود و همیشه هم شاه شجاع پیروز شده و برادر را بخشیده بود ولی این بار هنگام حمله شاه محمود به شیراز اولا از حاکم آذربایجان اویس ایلخانی کمک گرفته بود و در ثانی توانسته بود تعدادی از بزرگان شیراز را با خود همراه سازد؛ حتی از فرماندهان سپاه شاه شجاع تا آن‌جایی که وقتی شاه شجاع به دفاع از شیراز بیرون رفت سپاهیانش اکثرا به اردوی شاه محمود پناهنده شدند.

☑️ و این است که حافظ می‌فرماید اگر اکنون دچار این فلاکت شده‌ایم دلیلش خودکامگی‌های خود ما بوده است و این موضوع امروز کاملا آشکار شده است و این دسیسه‌ای را که شاه محمود در مورد تو انجام داده است کودک و بزرگ می‌دانند و رازی نیست که پنهان مانده باشد و در همه جا صحبت آن است.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۳
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه بیستم

 

🔻 شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
🔺 کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

✳️ مفسران اشعار حافظ، تقریبا همگی با یک مفهوم، اما با الفاظ مختلفی به توضیح این بیت پرداخته‌اند. چون بنای ما در این جلسات بیش‌تر بیانی کوتاه و تلخیصی از شرح ابیات است به اختصار این بیت را معنا می‌کنیم. خواجه راز می‌فرماید:

🔹 در این شب تاریک و در میان گردابی هولناک و ترس از امواج، آن‌ها که این راه را سپری کرده و در کنار ساحل در حال آسایشند از حال ما بی‌خبرند.

🔸 ظلمت شب هجران و ترس از رقیب و خوف غرق شدن در گرداب فراق ابدی.

⬅️ این است وضع و حال ما،  کسانی که به ساحل وصال رسیده‌اند دیگر نه غم اغیار دارند و نه خوف انفصال از معشوق. پس چگونه می‌توانند حال ما را دریابند.

✔️ بیم: خوف و ترس.
✔️ گرداب: محلی که آب به دور خود می‌چرخد.
✔️ هایل: مشتق از هول به معنای ترس.
✔️ سبک بار: کنایه از اشخاص آسوده و بی خیال.

🔹 شب تاریک و ترس از امواج و گردابی این‌گونه هولناک؛ آن‌ها که بر ساحل دریا آسوده می‌گذرند کی حال ما را می‌دانند، برای نشان دادن حال وحشت و سرگردانی خود در جست وجوی راز خلقت، نمایی از وحشت شب و دریا و طوفان ساخته، و آن را در برابر آرامش سواحل آرام قرار داده است، خود را به عنوان سالک راه طریقت به کسی تشبیه کرده که در شبی تاریک بر کشتی نشسته و بیم موج و گرداب مرگ او را تهدید می‌کند و سبک باران ساحل‌ها آن‌ها هستند که فارغ از تأمل و تفکر در این‌گونه مسایل، آسوده زندگی می‌کنند، تاریکی مسایل ماوراءالطبیعه به مثابه شب تاریک، بیم فرو اُفتادن در گرداب شک و گمراهی، و سرانجام گرداب هایل مرگ هرکدام به نوعی در این نما جلوه‌گرند.

💥 این دنیای مادی در حقیقت مانند شبی تاریک و راهی باریک است و هر لحظه گردابی هولناک و امواجی سهمگین از سختی‌ها و خطرات در سر راه است که می‌تواند سرمایه‌ی یک عمر انسان را نابود کند. 

⁉️ آیا آن عارفان واصل و به حق رسیده، حالِ ما را می‌دانند؟

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۹
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه نوزدهم

 

🔻 به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
🔺 که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

◀️ پیر مغان در اشعار حافظ

🔸 کلمه پیر از اصل اوستایی «Paro و Parya» و به معنی پیشین است. در لغت فارسی، این کلمه به معنای سالخورده، کلان سال، مسن و معمّر و شیخ، در مقابل کلمه جوان و برناست. پیر را به معنای سپیدموی نیز دانسته‌اند.
اما پیر در اصطلاح صوفیان، به معنی پیشوا و رهبری است که سالک بی مدد آن به حق واصل نمی‌شود و الفاظ قطب و شیخ و مراد و ولی و غوث نزد صوفیه به همین معنی استعمال شده است.

🔹 پیر، سالک راه‌یافته و به مقصد رسیده‌ای است که مراحل سیر و سلوک عرفانی و تزکیه و تهذیب را گذرانده و آیینه دلش از همه زنگارهای ناخالصی زدوده شده و به مقامی رسیده است که باید سالکان در راه و نوسفر را در طریق معرفت حق، رهبری و ارشاد کند و چون بی خبر از «راه و رسم منزل‌ها»ی پرخطر سیر و سلوک نیست، باید که مرید، مطیع دستورات او باشد و هر آن‌چه را که او می‌گوید آویزه گوش قرار دهد و آن را به جان بنوشد و بدان عمل کند؛ زیرا که بدون چنین هدایتی، سالک و مرید ره به مأمنی نخواهد برد و همان‌گونه که حافظ می‌گوید بدون دلیل راه، نمی‌توان در کوی عشق گام نهاد:

🔻 به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
🔺 که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

❓پیر مغان کیست؟ پیر مغان، مرشد و رهبری است که خود، سالک راه عشق بوده و اینک به مقصود رسیده است؛ بنابراین از تمامی پیچ و خم‌ها و فراز و نشیب‌های طریقت آگاه است و «راه و رسم منزل‌ها» را نیک می‌داند. به همین جهت مرید باید دستورات او را بی هیچ شک و تردیدی اجرا کند. حتی اگر بگوید: سجاده را -که دارای جنبه تقدس و پاکی است-  با شراب رنگین کن! در حالی که شراب از مسکرات است و از محرمات شرعی.

🔸 به یقین، صوفیان ظاهری که به دنبال نام و آوازه و در فکر جمع‌آوری سپاهی و لشکری از مریدان هستند -یعنی شیخان و پیران صومعه‌دار که دکّان زرق و ربا گشوده‌اند-  از سالکی که از آنان روی برتابد آزرده و رنجور می‌شوند. حافظ خود از جمله سالکانی است که به شدت با صومعه‌داران و صوفیان و زاهدان ریایی مخالف است و از آنان روی برتافته و به سوی پیر مغان روی آورده و دیر مغان را اقامتگاه خود ساخته است. او علت این امر -یعنی روی آوردن به پیر مغان را- خلف وعده شیخ و زاهد نسبت به گفته‌هایشان قلمداد می‌کند:

🔻 مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ
🔺 چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

🔹 اما پیر مغان برخلاف رفتار ناشایسته سالکان، نه تنها مقابله به مثل نمی‌کند، نه تنها آزرده و رنجور نمی‌شود -زیرا که در طریقت او رنجیدن کافریست-  بلکه از روی کرم و بزرگواری به اعمال و رفتار سالکان ناسالک به چشم نیکی می‌نگرد و این نیز البته خود شگفت‌انگیز است:

🔻 نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان
 🔺 هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۷
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 
 جلسه هجدهم

 

🔻 به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
🔺 که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

✳️ ادامه مبحث زبان رمز در میان عارفان

🔸 حافظ در دورانی می‌زیست که نگاه خلافتی به دین، بر نگاه عرفانی چیرگی داشت. یعنی دین، ابزاری برای انجام شعائر مذهبی شمرده می‌شد و نه اسبابی برای تحول درونی یا عشق به آفریدگار یا نیل به کمال که هدف عرفان عاشقانه ایرانی-اسلامی است. بنابراین، حافظ باید از ادبیاتی استفاده می‌کرد که هم کم‌ترین دردسر را برایش می‌آفرید و هم خواننده را جذب می‌کرد‌. بدین سان او به جای فاش‌گویی، ادبیاتی طنز و استعاری را برگزید. درست به همین دلیل است که درک ادبیات حافظ، کار آسانی نیست. بسیاری از شعرهای سعدی را با همان خوانشِ اول، می‌فهمیم؛ اما شعرِ حافظ نیازمند تامل، بازخوانی و تفکرِ دوچندان است.

🔹 حال اگر این شعر را سرسری و بی توجه به استعاره‌هایش بخوانیم، نه تنها به معنای حقیقی آن نمی‌رسیم، بلکه به فرضیه‌هایی می‌رسیم که در شعرهای دیگرِ حافظ نقض می‌شوند! مثلا «می» را در شعر حافظ، شراب انگوری می‌پنداریم و بعد، در شعرهای دیگرش می‌بینیم چنین مفهومی اصلا با متن شعر سازگار نیست. برخی با پیمودنِ راهِ اشتباه و قرار گرفتن در این تنگنا، گفته‌اند حافظ در شعرهایش هم شراب انگوری دارد و هم شراب عرفانی! 

🔸 گروهی دیگر نیز با نگاهی سطحی به عبارت‌هایی چون «پیر مغان» و «دیر مغان» به این نتیجه رسیده‌اند که حافظ زرتشتی بوده است! سپس در شعرهای دیگرِ حافظ، ردپایی انکارناپذیر از قرآن و شعائر اسلامی یافته‌اند و برای فرار از این تنگنا، گفته‌اند شاید حافظ اول مسلمان بوده و بعد زرتشتی شده است!  کافی است عبارت «حافظ زرتشتی» را در اینترنت جست و جو کنید تا با چنین ادعاهایی بیش‌تر آشنا شوید.

❇️ اصولا لقب حافظ (کسی که قرآن را از بر دارد)، خود گویای دینِ اوست. حافظ نه تنها این لقب را که مردم به او داده بودند در تمام شعرهایش به کار برده، بلکه در جایی آن را اشارتی هم کرده است تا درباره دین وی، شکی باقی نماند:

🔻 عشقت رسد به فریاد، ار خود به سانِ حافظ
🔺 قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت

👌 البته اشارت‌ها و اصطلاح‌های دینی و قرآنی در سراسر دیوان حافظ وجود دارد. عبارت‌هایی چون «نعوذ بالله»، «استغفرالله»، «بحمدالله»، «تبارک الله»، «لا اله الا الله» و... از آن جمله است.

✨ آوردن همه این شعرها در این متن کوتاه  نمی‌گنجد، اما یافتن آن‌ها هم با وجود اینترنت و نرم‌افزارهای پرشمار شعر و ادب فارسی، کار دشواری نیست.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۵
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه شانزدهم

 

🔻 مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
🔺 جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

✳️ در منزل جانان برای من زندگی راحت و امن میسر نیست؛ چون که هر آن و هر نفس، جرس آگاه می‌کند که بارهایتان را بربندید و هرچه زودتر به جانان واصل شوید که فرصت غنیمت است.[1]

✔️ منزل: جایگاهی است در ضمن سفر، که قافله بار خود را بر زمین می‌گذارد و باز از آن‌جا حرکت می‌کند؛ محل فرود آمدن. محل نزول یا خانه و مسکن، به قیاس منزل‌ها که در بیت بعد آمده، این‌جا نیز مرادش منازل است ولکن به ضرورت وزن شعر به صورت مفرد بیان کرده است؛ زیرا که راه وصول به جانان منحصر به یک راه نمی‌شود بلکه منازل متعدد لازم است. به این معنی که عاشق برای وصول به جانان باید رنج و محنت زیاد بکشد و مراحل سخت بگذراند تا قدر وصل معشوق را بداند و کمر به خدمتش بربندد.

✔️ جانان: جمع جان و کنایتاً محبوبان، معشوقان، جان‌هایی دوست داشتنی.

✔️ اَمنِ عیش: آسایش زندگانی، آسوده زیستن، در امن و امان زیستن. 

💢 استاد خرم شاهی می‌گوید: عیش در عربی به معنای زیست و زندگی است. در فارسی هم به همین معنی، یعنی مطلق زندگی به کار رفته و هم تحول معنی داده و به معنای خوشی و خوش‌گذرانی و عشرت به کار می‌رود. چنان که سعدی گوید:

🔻 یکی را به زندان درش دوستان
🔺 کجا ماندش عیش در بوستان

🔰 این کلمه در حافظ به معنای اصلی یعنی زندگی هم به کار رفته:

⬅️ مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر
⬅️ در عیش خوش آویز نه در دراز عمر
⬅️ نمی‌بینم نشاط عیش در کس

🔰 اما بیش‌تر به معنای مترادف با عشرت است:

⬅️ هنگام تنگ‌دستی در عیش کوش و مستی
⬅️ در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
⬅️ عیش بی‌ یار مهنا (قزوینی: مهیا) نشود یار کجاست

❇️ در این مصراع «مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم…» مناسب‌تر آن است که عیش را به معنی اخیر (خوشی، خوش‌گذرانی، عشرت) بگیریم.

✔️ جَرَس: درآی و زنگ، مراد زنگی است که به گردن شتر کاروان بسته شده باشد تا کاروانیان را از حرکت کاروان آگاه کند و آهنگ حرکت را اعلام دارد.

✔️ مَحمِل‌ها: بارها و در این‌جا اشاره به کجاوه و پالکی و صندوقچه چوبی مکعبی سر بازی است که به دو طرف چارپایان بسته و مسافر در آن می‌نشسته است.

⁉️ در این منزل و در کنار یاران جانی و دوست داشتنی برای من چه جای خوش‌گذرانی هست؟ حال آن که زنگ هُشدار قافله هر دم، ما را به بارگیری و حرکت فرا خواهد خواند.  

☑️ حافظ می‌فرمایند: جای راحت‌ بودن در دنیا نیست در حالی‌که همواره زنگ کاروان خبر از آن می‌دهد که باید از این دنیا کوچ کرد. زیرا این دنیا منزل است، منزل یعنی جایی که در بین راه بار شتران را زمین می‌گذاریم تا کمی استراحت کنیم و مسیر را ادامه دهیم.

⚜ پاورقی:

[1]: جرس= زنگ؛ البته از نوعی که به گردن شترها می‌بندند.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۲
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه پانزدهم

 

🔻 به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
🔺 ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

👌 همان‌گونه که در جلسه قبل گفتیم، این بیت، موید این نکته است که حافظ هرجا از زلف و طره به نیکی یاد کرده، سخن عرفانی است.

✔️ سیاهی: زلف سیاه کنایه از تکثرات بی‌شمار و ابهام آن است در برابر رخ که به نشانه‌ی روشنی، سپیدی و وحدت به کار می‌رود و هیچ‌کسی تاب دیدار آن را ندارد مگر در سیاهی زلف:

🔻 سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
🔺 بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح

⬅️ مفهوم دیگری که از سیاهی زلف برمی‌آید گمراهی و سرگشتگی است چون تکثرات عالم مادی گمراه‌کننده و شگفتی‌زاست.

✔️ خوش‌بویی: ویژگی دیگر زلف و گیسوی یار بوی خوش آن است که در عرفان کنایه از عنایت و تجلی اسماء و صفات خداوند است:

🔻 مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را         
 🔺 که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست

⬅️ و:

🔻 عمری ست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ایم           
🔺 زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

⬅️ و:

🔻 حافظ بد است حال پریشان تو ولی                  
🔺 بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست

⬅️ و:

🔻 چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش              
🔺 به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش

✳️ و سرانجام دل‌ربایی که ویژگی دیگر زلف است و دام بلا می شود:

🔻 کس نیست که افتاده‌ی آن زلف دو تا نیست
🔺 در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست

⬅️ و:

🔻 از دام زلف و دانه‌ی خال تو در جهان
🔺 یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن

⬅️ و:

🔻 در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
🔺 سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

☑️ و به راستی آنان که به اسماء و صفات باری تعالی پی برده.اند در این دام بلا گرفتارند.

👌 تا این‌جا معنی زلف، گیسو و طره را در شعر حافظ به کوتاهی بیان نمودیم.

        

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۰
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

جلسه چهارم

◀️ ساقی در اشعارحافظ

🔮 در دیوان حافظ غزل‌های زیادی است که در رابطه با ساقی است، حتی در بخش پایانی، بعد از غزلیات، بخشی است به نام ساقی‌نامه.

🔰 ساقی در دیوان حافظ چند چهره دارد:

1⃣ برابر با مغبچه، باده فروش یا صنم باده فروش. مغ به معنای بزرگ و روحانی است. بچه مغ یعنی کسی که در دیر زردشتی‌ها یا در میکده زردشتی‌ها کار می‌کند. مغبچه یعنی کسی که در میکده زردشتی‌ها، شراب بار می‌گذاشته است و زمانی که مردم برای شراب‌خواری به میکده می‌رفته‌اند‌، مسئول پذیرایی از مردم بوده اند.

⬅️ این در تاریخ نیز ذکر شده است که زرتشتیان قدیم، در میکده‌های خود، پسر بچه‌هایی زیبا با لباس‌های بسیار فاخر و دل‌نشین را برای پذیرایی از میهمانان و مشتری‌های خود استفاده می‌کرده‌اند.

🔻گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش          
🔺خاکروب در میخانه کنم مژگان را

2⃣ برابر با معشوق زمینی که در عین یاری، به ساقی‌گری می‌پردازد. یعنی خود معشوق، ساقی شده است.

3⃣ معشوق ازلی است یعنی خدا.

☑️ پس تاکنون ما برداشت استاد خرمشاهی را که برداشتی پژوهشی بود را بیان کردیم و خروجی بحث این شد که منظور حافظ از واژه ساقی یا مغبچه است، یا معشوق زمینی و یا معشوق ازلی یعنی خداست.

🔰 حال به برداشت دوم می‌پردازیم:

🔸 ما برای شناخت حافظ و برای این که در رابطه با او به گمراهی کشیده نشویم باید چند معیار را در نظر داشته باشیم.

✔️ اول این که حافظ، حافظ قرآن است و خودش می‌فرماید: «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم». ایشان از دوران بچگی در مکتب، قرآن را فراگرفته، تا آخر عمر با قرآن بوده، انس عجیبی با آن داشته‌اند و تخلّص ایشان را نیز از همین موضوع گرفته‌اند.

⬅️ پس شناخت حافظ، بدون شناخت قرآن امکان پذیر نیست؛ زیرا شخصیت او از شخصیت قرآنی جدا نیست.

🔹 استاد خرمشاهی در کتاب ذهن و زبان حافظ در مقاله‌ای می‌فرمایند: حافظ آن‌قدر با قرآن مانوس بوده است که حتی اسلوب‌های هنری خویش را نیز از قرآن گرفته است.

🔹🔹 مثلا در قرآن، آیات محکم و متشابه است، اشعار حافظ نیز به همین گونه است یا در قرآن، هر آیه هم به طور مستقل، هم در طول سوره و هم به طور موضوعی دارای معنایی جداگانه است  اشعار حافظ نیز این گونه است یعنی هر بیتی هم به طور مستقل، هم در طول غزل و هم به صورت موضوعی دارای معنایی جداگانه است. حتی حافظ در اشعار خود از کلمات و اصطلاحات قرآنی نیز استفاده کرده است.

🔸 در ادب عرفانی و قرآنی مراد از ساقی، کنایه از فیض دهنده مطلق یعنی خداوند است و گاهی نیز، مجازا به حضرت علی علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام گفته می‌شود.

🔹 در قرآن مجید به طور مکرر، از تخت های بهشتی و مجالس دسته جمعی بهشتیان توصیف هایی جالب شده است که نشان می‌دهد یکی از مهم‌ترین لذات بهشتیان، همین جلسات انس و انجمن‌های دوستانه است، لذا به طور مثال، خداوند سبحان در سوره مبارکه واقعه، بعد از بیان وقوع واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ یعنی قیامت، به چگونگی حال مردم در آن روز پرداخته و قبل از هر چیز مردم را به سه گروه تقسیم کرده است که در قسمت بعد به آن خواهیم پرداخت.

           ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۳
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

جلسه سوم:

◀️ در شرح واژه ساقی به این بیت رسیدیم که:

🔻شراب لعل و جای امن و یار مهربان، ساقی         
🔺دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

🔰 در این بیت که حافظ مکان یا مجلس انسی را توصیف می‌کند، حال و هوای موجود در آن مجلس را این گونه بیان می‌نماید:

🔸 کنار آب روان، زیر درختان بید، در جمعی شاعرانه با حضوری یاری زیبا و با همراهی و دلبری شیرین و ساقی زیباروی و دلنشین! چنان که ملاحضه می‌کنید معشوق، یاری خوش و ساقی، گل عذاری خوش.

🔹 حافظ در این بیت، هم به معشوق و هم به ساقی نظر دارد.

🔸 البته در همین غزلی که بیت اول آن ذکر شد -کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش- حافظ از یار به ساقی می‌پردازد و آشکارا به او نظر عاشقانه می‌بازد.

🔻می ای در کاسه چشم است ساقی را بنامیزد     
🔺که مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خماری خوش

⏪ می ای به معنای می و کاسه چشم نیز به معنای چشم است. بنامیزد نیز به معنای به نام ایزد، در پناه خدا یا همان واژه ماشاالله که در اصطلاحات خود برای در امان بودن از چشم زخم به کار می‌بریم‌، است.

⏪ چشم ساقی را به عنوان پیاله و حالت مست کنندگی آن را به عنوان شراب نامیده است.

⏪ یعنی چشم ساقی، آن قدر مست کننده و دلرباست که مانند یک ظرف پر از شراب می‌ماند که انسان را خمار می‌کند و در یک مستی قرار می‌دهد.

✳️ می‌بینیم که در این مجلس، حافظ علاوه بر معشوق به ساقی نیز پرداخته است این اتفاق در غزل دیگری نیز که یکی از ارزنده‌ترین و ذوق‌انگیزترین تصویرگری‌های هنرمندانه حافظ است دیده می‌شود که در آن، حریف هم دم، مطرب، هم‌نشین، پیش‌کار و دیگر میهمانان و میزبانان مجلس را در نظر دارد.

⚡️ استاد خرمشاهی می‌فرمایند که ظاهرا یکی از بزم‌های صمیمانه حاجی قوام است و عده‌ای را در این مجلس جمع کرده‌اند و حافظ نیز در آن‌جا حضور دارد و آن مجلس را به صورت شعر توصیف می‌کند.

🔻ساقی شکر دهان و مطرب شیرین سخن         
🔺هم‌نشینی نیک کردار و ندیمی نیک‌نام
🔻شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی          
🔺دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام

✳️می‌بینیم که حافظ در این غزل به همه افراد حاضر در میهمانی توجه دارد و زیبایی‌های هر کدام از آن‌ها به گونه‌ای، حافظ را مجذوب خود کرده است.

🔰 در همین غزل، در ادامه، حافظ برای بار دوم ، یاد ساقی شکر دهان می‌کند و این بار او را در ردیف جانان می‌آورد:

🔻غمزه ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ       
🔺زلف جانان از برای صید دل گسترده دام

⏪غمزه، نگاهی عاشقانه است، نگاهی خاص که پر معنا است و در دل عاشق تاثیر می‌گذارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۲
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜

💠 شرح غزلیات حافظ

جلسه دوم 

 

🔻الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

✔️ادر: فعل امر از مصدر اداره به معنی چرخاندن و به گردش درآوردن است.

✔️کاس: به معنای جام.

✔️ناول: فعل امر از مناوله به معنی چیزی را به کسی دادن با دراز کردن دست می‌باشد.

🔸 این غزل در واقع مُلَمَع است؛ یک مصرع فارسی و یک مصرع عربی و مخاطب حافظ ساقی است و کأساً هم جام شراب است. «اَدِر» یعنی ادامه بده دور بزن، به دورانداز، بچرخان، نه یک بار و دو بار بلکه برای همیشه و ناول‌ها یعنی تناول کن.

🔹 از این جا باید پرسید که آن ساقی کیست و آن جام چیست؟ و جامی که باید همیشه در دوران باشد چه جامی است؟ جام ظاهری همیشه نمی‌تواند در دوران باشد. حافظ جامی می‌خواهد که دایم درحال چرخیدن باشد و مستش کند؛ اما آن جام چیست و مست‌کنندگی چیست؟

🔸 مستی که حافظ از این جام می‌خواهد فورا در مصرع بعد دنبالش می‌آید و آن مستی در عشق است؛ این خاصیتی که برای عشق ذکر می‌کند خاصیت شگفت‌انگیزی است و کم تر هم به آن توجه شده است. آن چه مسلم است این است که آن چیزی که موجب عشق می‌شود محبت و معرفت است و بدون آن دم از عشق زدن بی‌معناست است؛ کسانی که بین عشق و معرفت فاصله می‌اندازند سخت در اشتباهند و بیش‌تر معنای غریزه را فهمیده‌اند تا عشق.

🔰ساقی در اشعار حافظ:

🔹 بعضی از واژه‌ها آن‌قدر در اشعار حافظ کلیدی اند، که بسیار تکرار شده و پرمحتوا هستند. اگر معنای کلی این واژه‌ها را به دست آوریم در واقع از اشعار حافظ رمزگشایی کرده‌ایم. درباره ساقی در اشعار حافظ دو برداشت وجود دارد:
برداشت اول برداشت صرفا پژوهشی است که استاد خرمشاهی در کتاب حافظ نامه آن را بیان کرده است و دیدگاه و برداشت دوم قرآنی است. ما ابتدا‌ به دیدگاه اول می پردازیم وسپس دیدگاه قرآنی رابیان می کنیم:

◀️ساقی در لغت به معنای آب دهنده، یا کسی که شراب را در جام می‌ریزد، است.
استاد خرمشاهی در حافظ نامه می‌فرماید:

⚡️ساقی از محبوب‌ترین چهره‌های شعری حافظ است، که هم‌چون یار، برای خود پایه و پایگاهی دارد و کار و کاردانی و کارگردانی او در غزلیات حافظ، از معشوق یا از پیر مغان، کم‌تر نیست و چندان طرف توجه و خطاب و گفتگو و عشق و علاقه حافظ است که گاه فرق و فاصله‌ای با معشوق ندارد. یعنی هر دو را یکی می‌داند.

🔻«شراب لعل و جای امن و یار مهربان، ساقی         
🔺دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد.»

✳️ چنان که ملاحضه می‌کنید حافظ در این بیت به توصیف معشوق می‌پردازد و اشاره به لب معشوق (شراب لعل) آغوش معشوق (جای امن) و عطوفت و مهربانی معشوق (یار مهربان) که در این بیت مطرح شده، دارد.

⬅️ همه این اوصاف را به ساقی نسبت می‌دهد و معشوق، با این اوصاف را همان ساقی معرفی می‌کند.

☑️ پس در این بیت و این گونه ابیات، در واقع، حافظ ساقی را توصیف میکند. اما منظور او از ساقی، معشوق است. گاهی نیز، حافظ، واژه ساقی را به طور مستقل به کار می‌برد که به آن نیز اشاره‌ای خواهیم کرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۵:۲۰
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده