❇️ مژده وصل 💢

مجموعه مباحث ادبی اخلاقی حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین دست داده

❇️ مژده وصل 💢

مجموعه مباحث ادبی اخلاقی حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین دست داده

مجموعه بیانات شامل شرح حافظ، داستان وبرداشت های آزاد سیاسی و همچنین پاسخگویی به شبهات اعتقادی می باشد.
💢 مجموعه مباحث ادبی اخلاقی

🔘 ایتا 👇
https://eitaa.com/mozhdehvasl

🔘 واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/GMDMyx0XxLQ0m6LStR9xos

🔘 اینستاگرام 👇
https://Instagram.com/mozhdehvasl

🔘 سروش 👇
https://sapp.ir/mozhdehvasl     
┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

 

💠 شرح حافظ

جلسه چهل و سوم

 

🔻 بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
🔺 کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را

✔️ رُکناباد: چشمه رکن‌آباد که از کوه‌های الله اکبر سرچشمه می‌گیرد و در سابق بسیار پر آب بوده و دهکده رکن‌آباد را سیراب می‌کرده و هنوز هم مختصر آبی دارد. وجه تسمیه‌اش به رکناباد به واسطه این است که آن‌جا را شخصی به نام سید رکن الدین آباد کرده است و در اطراف این آب عمارت‌ها ساخته و سدها بنا نموده و آن‌جا را به صورت یک گردشگاه خوب درآورده است و چون بین عجم رسم بوده که هرکس محلی را آباد کند و معمورش سازد آن محل را به نام او نسبت می‌دهند از این رو بدان محل رکن آباد گویند.

✔️ مصلّی: دشت سرسبزی که از یک سو به دهکده رکن‌آباد و از ضلع دیگر به شهر متصل و محل تفرّج و گشت و گذار مردم شیراز بوده و مدفن حافظ در آن‌جاست.

✔️ گُلگَشت: گشت و گذار در دشت و چمن‌زاری که پر از گل و ریاحین باشد.

✔️ گلگشت مصلی: مسیری زیبا در کنار رکن‌آباد و متصل به مصلای شیراز است.

💢 برخی بیت اول و دوم این غزل را چنین تفسیر کرده‌اند که:

❇️ این دو بیت بیان‌گر اشتیاق خواجه به استاد و مرشدی است که ترک بوده و در شیراز اقامت داشته است و خال هندو، اشاره به کامل بودن وی است و گویا در سمرقند و بخارا نیز دو استاد داشته که می‌گوید: اگر استاد شیرازی‌ام مرا به خدمت و ارشاد نمودنم بپذیرد از آن دو، دست خواهم کشید. ای مرشد طریق! مرا از آن می باقی که خود آشامیده‌ای عنایت فرما و راهنماییم به دوست شو که در بهشت مانند آب رکن‌آباد و مصلی نخواهی دید؛ یعنی شاگردی چون من در شیراز نمی‌یابی. 

🔰 گمان می‌شود مراد خواجه از ترک شیرازی همان باشد که در بیتی می‌گوید:

🔻 ترکان پارسی‌گوی بخشندگان عمرند 
🔺 ساقی بشارتی ده پیران پارسا را

⬅️ و ممکن است منظور خواجه از ساقی در بیت دوم، حضرت محبوب باشد و بخواهد از او تمنای وصال دایمی را بنماید.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۱۸
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

جلسه چهل و دوم

🔻 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را

💥 جالب است که این بیت شعر حافظ شروع سرودن برخی ابیات و اشعار توسط برخی شاعران بزرگ شده است که هرکدام به نوعی دیدگاهشان را بیان نمایند. متاسفانه به این دلیل که نوشتن در فضای مجازی محدودیت خاص خودش را دارد و طولانی شدن مطلب از کیفیت آن می‌کاهد با این‌که شرح این بیت جای کار بیش‌تری دارد به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

🔰 اما در این قسمت دیدگاه چند نفر از شعرا را بیان نموده در قسمت بعد به شرح بیت دوم می‌پردازیم:

❇️ صائب در جواب حافظ چنین می‌سراید:

🔻 هر آن کس چیز می‌بخشد، ز جان خویش می‌بخشد
🔺 نه چون حافظ که می‌بخشد سمرقند و بخارا را

🔻 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

❇️ شهریار در جواب هر دو:

🔻 هر آن کس چیز می‌بخشد بسان مرد می‌بخشد
🔺 نه چون صائب که می‌بخشد سر و دست و تن و پا را

🔻 سر و دست و تن و پا را به خاک گور می‌بخشند
🔺 نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل‌ها را

🔻 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

❇️ امیر نظام گروسی در جواب حافظ:

🔻 اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را
🔺 بدو بخشم تن و جان و سرو پا را

🔻 جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی
🔺 نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

❇️ رند تبریزی هم در پاسخ حافظ، صائب و شهریار:

🔻 اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
🔺 بهایش هم بباید او ببخشد کل دنیا را

🔻 مگر من مغز خر خوردم در این آشفته بازاری
🔺 که او دل را بدست آرد، ببخشم من بخارا را

🔻 نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
🔺 نه من آن شهریارانم ببخشم روح و اجزا را

🔻 که این دل در وجود ما خدا دارد که می‌ارزد
🔺 هزاران ترک شیراز و هزاران عشق زیبا را

🔻 ولی گر ترک شیرازی دهد دل را بدست ما
🔺 در آن دم نیز شاید ما ببخشیمش بخارا را

و...

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۱۶
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

جلسه چهل و یکم

🔻 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

◀️ واژه ترک و ترکیبات آن در غزل‌های حافظ

❇️ بررسی واژه ترک در اشعار حافظ

🔹 حافظ نوزده بار واژه «ترک» را در هفده غزل از مجموع غزل‌های خویش، که بخشی از آن واژه به صورت مفرد و بخشی دیگر به صورت جمع، یعنی «ترکان» است به کار برده. 

🔶 ترکیبات مفرد واژه «ترک» چنین است: ترک شیرازی، ترک سیه دل، ترک پری چهره، ترک مست، ترک لشکری، ترک عاشق‌کش، ترک قباپوش، ترک ما، ترک شهر آشوب، چشم ترک، ترک سمرقندی، ترکم (= ترک من).

🔷 ترکیبات واژه مزبور: شاه ترکان (سه بار در سه بیت)، غمزه ترکان، بچّه ترکان، ترکان سمرقندی؛ که این ترکیبات برخاسته از ابیات زیر است:

⬅️ غزل 3:

🔻اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

⬅️ غزل 47:

🔻 دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
🔺 چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست

⬅️ غزل 82:

🔻 آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
🔺 آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

⬅️ غزل 124:

🔻 چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر
🔺 ترک مستی است مگر میل کبابی دارد

⬅️ غزل 131:

🔻 بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
🔺 هلال عید به دور قدح اشارت کرد

⬅️ غزل 145:

🔻 به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم
🔺 که حمله بر من درویش یک قبا آورد

⬅️ غزل 205:

🔻 ترک عاشق‌کش من مست برون رفت امروز
🔺 تا دگر خون که از دیده روان خواهد شد

⬅️ غزل 282:

🔻 نگاری، چابکی، شنگی کله دار
🔺 ظریفی، مهوشی، ترکی قباپوش

⬅️ غزل 302:

🔻 ترک ما سوی کس نمی‌نگرد
🔺 آه از این کبرو جاه و جلال

⬅️ غزل 346:

🔻 بازکش یکدم عنان ای ترک شهر آشوب من
🔺 تا ز اشک و چهره راهت پُر زر و گوهر کنم

⬅️ غزل 412:

🔻 غلام چشم آن تُرکم که در خواب خوش مستی
🔺 نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

⬅️ غزل 105:

🔻 شاه ترکان، سخن مدعیان می‌شنود
🔺 شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد

⬅️ غزل 180:

🔻حافظ چو تَرک غمزه تُرکان نمی‌کنی
🔺دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند

⬅️ غزل 185:

🔻یارب این بچّه ترکان چه دلیرند به خون
🔺 که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

⬅️ غزل 345:

🔻شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
🔺 دستگیر ار نشود لطف تهمتن چکنم

⬅️ غزل 440:

🔻 به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می نازند
🔺 سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

⬅️ غزل 470:

🔻 سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
🔺 شاه ترکان فارغ است از حال ما، کو رستمی

🔻 خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
🔺 کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۱۴
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 قسمت چهلم

🔻 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

⚜ مفسران اشعار حافظ هرکدام این غزل را به شکلی تفسیر‌ و معنی کرده‌اند. عده‌ای آن را کاملا عاشقانه‌ای که در آن عشق مجازی و سرابی موج می‌زند و عده دیگر عرفانی شرحش کرده‌اند.

✳️ در تفسیر اشعار حافظ باید فراموش نکنیم با حافظی روبه‌رو هستیم که هرچه دارد از اُنس سحرگاهان اوست با معبودش و خودش از آن خلوت‌ها این‌طور خبر می‌دهد:

🔻 هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
🔺 از یمن دعای شب و ورد سحری بود

⬅️ بنابراین کسانی که می‌خواهند اشعار حافظ را بفهمند ابتدا باید به شخصیت و علایق حافظ نگاهی بیندازند و سپس به شرح و تفسیر روی آورند در غیر این صورت تفاسیر، کلام آن‌هاست و نه مقصود و هدف حافظ.

🔸 اگر دلبر زیبای شیرازی از ما دل‌جویی کند و مهربانی نماید، دو شهر بزرگ سمرقند و بخارا را بر خال مشکینش نثار می‌کنم.

✔️ ترک شیرازی: ترکان شیراز زیبارو بودند و به همین دلیل حافظ معشوق را به آنان تشبیه کرده است. عده‌ای نیز می‌گویند: از سپاهیان هلاکو عده زیادی در شیراز توطن جستند و در آن‌جا تولید نسل نموده‌اند. در این صورت مراد از ترک شیرازی تشبیه و استعاره نیست و بلکه ترکانی است که در شیراز اقامت گریده‌اند. به نظر نگارنده، ترک شیرازی اشاره به معشوق ازلی است که مدّ نظر حافظ است و عموماً حافظ در این رابطه اشاراتی دارد و نباید به دنبال مصداق ترک شیرازی بود.

⬅️ ترک در لغت به معنای تاتار است و چون این قوم فطرتاَ خون‌خوار و ظالم و بی‌رحم بوده‌اند. شعرای عجم معشوق‌ها را در بی‌رحمی و سنگ‌دلی نسبت به عشاق خود به قوم ترک تشبیه کرده و آن‌ها را ترک لقب داده‌اند.

✔️ خال هندو: چون هندی‌ها خال سیاه داشتند، این عبارت به کار رفته است و «هندو» به‌طور کلی گاه به جای واژه سیاه از هر چیزی به کار می‌رود. این‌که به خال هندو می‌بخشد و نه به خود او، به دلیل مبالغه در احترام بوده است، یعنی ارزش معشوق بسیار بالاتر از این‌هاست و این همه یک پیش‌کش کوچک است. حافظ در ازاء نظری که معشوق ازلی به او می‌اندازد از آبادترین سرزمین‌های عالم ناسوت روی برمی‌تابد و دیگر هیچ کجای این عالم، مطلوب او نیست. به خال سیاه او که مقام اندک  همه‌ی کثرات در احدیت است، هیچ جایی برای هیچ‌چیز قایل نیست.

✔️ سمرقند و بخارا : دو شهر مجاور هستند که در آن زمان بزرگ‌‌ترین شهرهای سغد بودند. اولی مرکز سیاسی و دومی مرکز دینی به شمار می‌رفت.

🔹 اگر آن محبوبه‌ی شیرازی دل ما را به دست بیاورد یعنی نسبت به ما لطف و مرحمت داشته و حال ما را رعایت کند به خال سیاهش سمرقند و بخارا را می بخشم.

⏪ ادامه دارد...

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۷
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

جلسه سی و نهم

💥 به لطف پروردگار عالم شرح و تفسیر غزل دوم حافظ به پایان رسید. ان‌شاءالله از امروز شرح غزل سوم حافظ را آغاز می‌کنیم.

🔻 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
🔺 به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

🔻 بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
🔺 کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

🔻 فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
🔺 چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

🔻 ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
🔺 به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

🔻 من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
🔺 که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

🔻اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
🔺 جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

🔻 نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
🔺 جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

🔻 حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
🔺 که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

🔻 غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
🔺 که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۶
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

 جلسه سی و هشتم

🔻 قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
🔺 قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

🍃 ای جانان از حافظ طمع و توقع قرار و صبر و خواب نداشته باش. قرار چیست و خواب کدام است و صبر کجاست؟ 

🔹 مراد این است که خواب و آرامش در مقام صبر است. در مقام عشق این‌ها مفهومی ندارد. یعنی عاشق از این‌ها برکنار است. [طمع مدار= آرزو مکن]

🔸 از سالکی که در مسیر عشق الهی ره پیموده است، انتظار آرام و قرار و سرو سامان داشتن، انتظار بیهوده‌ای است. از او چنین توقعی نداشته باشید. برای چنین سلوکی قرار و صبوری و خواب که اهل عافیت برای خود تعریف کرده‌اند، معنا ندارد زیرا در غیر آن صورت جان او دیگر در معرض تجلیات الهی قرار ندارد و این همان مرگ حقیقی یا مرگ امکان‌های اوست.

🔹 در این بیت بی‌تابی عاشق به اوج می‌رسد و دیگر از او انتظار صبر و قرار و خواب نباید داشت و مگر عاشقی جز این باید باشد.

💢 علامه طباطبایی رحمه الله علیه چه زیبا این بیت را معنا می‌کند:

⬅️ ای دوست! چنان‌چه مرا به خاک‌بوسی درگاهت بپذیری و به دیدارت نایل سازی، آسایش و قرار و صبوری در مقابل تجلیّاتت چه معنی می‌تواند داشته باشد؟ همان‌گونه که به بلبل نمی‌توان گفت چون گل را دیدی شکیبا و آرام باش، به عاشق هم نمی‌توان گفت در هنگام لقای معشوق صابر باش و او را نبین. 

💢 در جایی می‌گوید:

🔻 فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
🔺 چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

🔻 ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
🔺 به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

🔻 من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
🔺 که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۴
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه سی و هفتم

🔻 بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
🔺خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

🍃 روزگار وصال رفت. ذکرش به خیر باد. آن حرکات موزون و آن شیوه‌های مقبول و مطبوع جانان کجا رفت و آن عتاب‌های محبوبانه آن زمان چطور شد.

✔️ بشد= رفت. سپری‌ شد، گذشت‌ (فاعل‌ آن‌ روزگار وصال‌ است‌).
   
✔️ یاد= ذکر و به خاطر آوردن.

⬅️ یاد خوشش‌ باد: جمله‌ معترضه‌ است‌ به‌ معنی یادش‌ به‌ خیر. سودی تذکر اکید داده که «یاد» بدون اضافه به «خوش» خوانده شود و در این صورت معنی این می‌شود که یاد بر روزگار وصال خوش باد، که معنی درستی ندارد. اما «یادِ خوشش باد» را ذکر خیرش برقرار باد معنی می‌کنیم.

✔️ کرشمه= حرکات موزونی که از چشم و ابرو صادر می‌شود، ناز و عشوه.

⬅️ کرشمه‌ی معشوق‌: اشارت‌های چشم‌ و ابروی‌ معشوق‌ به‌ قصد دل‌ربایی، دل‌ربایی‌های معشوق‌ با چشم‌ و ابرو.

✔️ عتاب= سرزنش. 

⬅️ عتاب‌ معشوق‌، کجا؟ کرشمه‌ها و عتاب‌هایی‌ که‌ معشوق‌ با چشم‌ و ابروی‌ خود می ‌کرد تا از ما دل‌ ببرد به‌ کجا رفت‌؟ دیگر از آن‌ خبری‌ نیست.

🔸 روزگار وصال، که آرزو دارم همیشه به خوبی از او یاد شود، گذشت. آن عوالم که گاهی ناز و کرشمه و گاهی برخورد و تندی میان ما و محبوب بود، کجا رفت.

🔹 به یاد خوش لحظه‌های وصال که عموماً هرکس با شروع لطفی که خدا بر او می‌کند، تجربه کرده است. سالک همواره در طلب آن وصال، روزگارِ خود را ادامه می‌دهد تا باز آن کرشمه‌ی معنوی راه بگشاید و آن عتاب قدسی تحذیر نماید.

☑️ خواجه می‌خواهد بگوید: روزگار وصال را که با تجلیات جمالی او سپری می‌کردم، از دست بشد و اکنون که به هجران مبتلا گشته‌ام خود را آماده برای کرشمه‌ها و عقاب‌های او (که جمال وجلال را به همراه دارد) حاضر نموده‌ام. آن دو کجایند تا مرا از ناراحتی برهانند؟

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۳
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ
 جلسه سی و ششم

🔻 مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
🔺 کجا همی‌ روی ای دل بدین شتاب کجا

⁉️ به سیب زنخدان نگاه مکن و مراقب باش که در این راه چاه وجود دارد؛ ای دل من با این شتاب کجا می‌روی؟!

 ✔️ سیب زنخدان= زقن را گویند، گودی در چانه که شعرا آن را به سیب و به، تشبیه کرده‌اند. چانه‌ی زیبا مثل سیب   

✔️ چاه زنخدان: گودی میان لب زیرین و چانه.

🔹 می‌گوید وقتی به سوی سیب زنخدان معشوق می‌روی توجه داشته باش در چاه زنخدان نیفتی و مقصود این که هنگامی که متوجه زیبایی معشوق هستی از آفات و گرفتاری‌های راه عشق غافل مباش و الا زندانی ابد می‌شوی چون زنجیرهای زلف جانان زندان و حبس خانه دل‌هاست. هرکس که گرفتار شد دیگر خلاصی ندارد؛ پس اگر می‌خواهی گرفتار نشوی و اسیر عشق جانان نگردی به آن چیزها التفات و توجه نداشته باش.

💢 علامه می‌فرماید: ای خواجه! از تجلیّات جمالی آمیخته با جلالی حضرت دوست، که چاه در راه است شتاب زده و گریزان مباش؛ زیرا که جمالش سالکین را جذب نموده و جلالش آنان را گرفتار‌ می‌نماید و از او گریزی نیست که: 

🌺 «لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ»[1]
☘ هیچ پناهی از خدا جز به سوی او نیست. 

و نیز: 

🌺 «لَو عُلِمَ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ اشتِیاقِی بِهِم وَ انتِظارِی إلی تُوبَتِهِم لَماتُوا شُوقاً »[2] 

☘ اگر آنان که به من پشت کرده‌اند می‌دانستند که چگونه انتظارشان را می‌کشم بی‌گمان از شوق جان می‌سپردند.

☑️ ممکن است که خطاب خواجه به زاهد باشد که تماشا کن و ببین آیا با توجه به این خصوصیات (جلال و جمال) دوست، می‌توان گرفتار او نشد؟

📚 پاورقی 

⚡️[1]: توبه، 118.

⚡️[2]: جامع السعادات، ج 3، ص 103.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۱
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

 جلسه سی و پنجم

🔻 چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
🔺 کجا رویم بفرما از این جناب کجا

✔️ کحل= سُرمه؛ پورد تقویت کننده بینایی بینش= دیدن و بصر در بیت به معنای چشم آمده است. 

✔️ آستان = درگاه. 

✔️ جناب: درگاه ، آستان.

🔹 چون خاک آستان شما سُرمه چشم ما است. بفرمایید که از این پیش‌گاهت کجا رویم. یعنی تا چشم باز کردیم این پیش‌گاه را دیدیم و تا روز مرگ هم ملازم همین درگاهیم و غیر از این‌جا به جای دیگر نمی‌رویم.

🔸 این بیت طنزآمیز است به مدعیان می‌گوید: ما چنان به شما معتقدیم که خاک درگاه شما را چون سرمه به چشم می‌کشیم و به هدایت شما نیاز داریم اما شما نمی‌توانید راه درستی پیش پای ما بگذارید. وقتی خاک آستان در خانه شما سرمه چشم ماست؛ بفرمایید از این آستاّن کجا برویم.

💢 علامه طباطبایی چقدر زیبا این بیت را شرح می‌دهد که:

🍃 معشوقا! خاکسار آستان شما شده، روشنی دیده‌ی ما که هر کمال و معنویتی را در پی دارد؛ با این همه از درگاه عبودیّت شما به کجا توان رفت؟ به گفته حافظ در جایی:

🔻 دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
🔺 در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

🔻 از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
🔺 از دوستان جانی مشکل توان بریدن

شاید می‌خواهد بگوید: 

🌺 «إِلٰهِى فَاسْلُکْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ إِلَیْکَ ، وَسَیِّرْنا فِى أَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَیْکَ، قَرِّبْ عَلَیْنَا الْبَعِیدَ، وَسَهِّلْ عَلَیْنَا الْعَسِیرَ الشَّدِیدَ ، وَأَلْحِقْنا بِعِبادِکَ الَّذِینَ هُمْ بِالْبِدارِ إِلَیْکَ یُسارِعُونَ، وَبابَکَ عَلَى الدَّوامِ یَطْرُقُونَ، وَ إِیَّاکَ فِى اللَّیْلِ وَالنَّهارِ یَعْبُدُونَ»

☘ معبودا! پس ما را در راه‌های رسیدن وصالت ره‌سپار ساز و در نزدیک‌ترین راه‌ها که می‌توان بر تو وارد شد روان گردان؛ دور را نزدیک و دشوار، سخت را بر ما آسان نما و بر آن عده از بندگانت که به پیشی گرفتن به سویت شتاب نموده و پیوسته درت را می‌کوبند و شبان‌گاهان تنها تو را می‌پرستند بپیوند.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۰
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده

 

💠 شرح حافظ

جلسه سی و چهارم

✅ #استاد_زین_العابدین_دست_داده

🔻 ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
🔺 چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

✔️ دریابد= فهمیدن، یابیدن و یافتن مطلقاَ به معنای پیدا کردن است ولی اگر به اول هریک از آن‌ها ، پیشوند «در» اضافه گردد. معنای فهمیدن می‌دهند.

✔️ چراغ= آتش پاره‌ای که در فتیله شمع می‌سوزد. و لفظ مرده اگر در مورد آتش به کار رود به معنای خاموش است.
 
🔹 از روی دوست، خاطر دشمنان چه دریابد یعنی دشمنان از روی دوست نور و صفا کسب نمی‌کنند. مصراع دوم را مثل قرار داده و می‌فرماید: آتش خاموش شمع کجا و شمع آفتاب کجا. یعنی همان‌طور که شمع خاموش از خورشید نور و ضیا کسب نمی‌کند. دل افسرده دشمنان هم از روی جانان کسب نور و ضیا نکند.

🔸 رقیبان‌ دشمن‌خو، با دل‌های تاریک و چون‌ چراغ‌ مرده‌ای که‌ دارند، قدر جمال‌ زیبای تو را که‌ هم‌چون‌ آفتاب‌ درخشان، است نمی‌شناسند. 

☑️ آن کسی‌ که در مسیر دین‌داری، دشمن عبادت عاشقانه است و راه دیگری را برای خود انتخاب کرده، هیچ بهره‌ای از جلوات روی دوست ندارد تا جانش در مسیر دین‌داری شعله‌ور گردد بلکه عبادات او همانند شعله‌ی چراغی است که هیچ نوری ندارد در حالی که نور عبادتِ عاشقانه که نظر به ساقی دارد، مانند آفتاب عالم‌تاب تمام وجود سالک را روشن می‌کند و همواره از ساقی تقاضا می‌کند «اَدِرْکأساً» کاسه‌ی میّ مست‌کننده را قطع مفرما.

         ┈┈••✾🍃🌸🍃✾••┈┈

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۸
حجت الاسلام والمسلمین استاد زین العابدین دست داده